داستان شکل‌گیری قبیله مجازی رسالت‌اینجا

دقیقا اون روز رو یادمه… اینقدر سردرگم و بلاتکلیف بودم که نشستم با خودم و خدا به مدت ۲ ساعت و ۱۰ دقیقه تماااام صحبت کردم! داشتم به خودم دلداری می‌دادم که بالاخره منم یه روزی می‌فهمم که توی این دنیا، باید توی کدوم مسیر باشم… آخرسر، یه ایده اومد به ذهنم. گفتم خداجون. اصلا یه چیزی. بیا یه معامله‌ای کنیم…

محمدامین اسکندری

تازه به جمع ما اومدی؟ فایل معرفی رسالت‌اینجا رو گوش بده

آخرین مطالب