نتیجه‌ی اعتماد به جریان هدایت

نتیجه‌ی اعتماد به جریان هدایت

نتیجه‌ی اعتماد به جریان هدایت
> دانلود فایل

✅موضوعات فایل:

  • وقتی میخواستم برم صحبت بکنم…
  • خدا به بهترین شکل ممکن داره ما رو هدایت میکنه.
  • ذهن ما نمیتونه به “چجوری” فکر کنه.
  • چی میشه که احد عظیم‌زاده یه همچین کاری میکنه؟
  • کمال‌گرا نباشیم!!
  • هر چیزی که بهت احساس خوب میده، مطمئن باش که از سمت خداست!
  • کمال‌گرایی در تضاد کامل با هدایت خداونده!
  • خدا به اندازه‌ی باور ما با ماست.
  • هر وقت حرکت نکردی، بدون مشکل از کجاست…
  • کمال‌گرایی از سمت شیطانه!
  • یه همچین کاری کن با خواسته‌هات…
  • کسی که سال‌ها کار خاصی نکرده، درواقع…
  • اگه خودتو سرزنش کنی، شیطان رو خوشحال میکنی!
  • کسی که به خدا اعتماد میکنه، بااااید به جاهای خوبی برسه!
  • دلیل عبادت‌های اکثریت آدما…
  • بجای اینکه موفقیت‌های دیگران رو توی “شانس” خلاصه کنیم…
  • باااید از خودمون تعریف کنیم!!
  • خدا با شجاعانه…
  • کار مهم بعد از اعتماد به جریان هدایت چیه؟

به نام خدای هدایتگر.

سلام به دوستان عزیز وبسایت رسالت‌اینجا دات کام.

من محمدامین اسکندری هستم؛ همراه دوستانی که میخوان در مسیر شغل مورد علاقه‌شون باشن و از لحاظ شخصیتی رشد کنن.

توی این فایل میخوایم در مورد نتیجه‌ی اعتماد به جریان هدایت با همدیگه صحبت بکنیم.

بریم ببینیم که چه چیزی بر زبان‌مون جاری خواهد شد.

الهی به امید خودت…

 خب نتیجه‌ی اعتماد به جریان هدایت…

بچه‌ها من این ایدۀ این فایل رو… چی‌ شد که حالا این ایده رو گرفتم؟

امروز صبح درواقع توی دانشگاه‌مون ما یه درسی داریم به نام فنون بحث و مناظره که به اصطلاح همون فری دیسکاشنه (free discussion) (بحث آزاد) صحبت می‌کنیم برای اینکه زبان‌مون رو تقویت بکنیم.

اونجا استادمون اومد یه فایلی رو پخش کرد… یه تد تاک بود که شخص داشت درمورد لیدرشیپ، درمورد رهبری صحبت می‌کرد… بعد از ما خواست که ما هم بریم به‌قولی چنددقیقه‌ای درمورد رهبری صحبت بکنیم.

اونجا من یه درس خیلی مهمی رو گرفتم که چون خیلی موضوع مهمیه گفتم که این رو در قالب یک فایل صوتی درموردش صحبت بکنیم با بچه‌های سایت و خیلی موضوع فوق‌العاده‌ایه!

نتیجه اعتماد به جریان هدایت…

بچه‌ها من خب اونجا… این رو بگم به صورت کلی من خیلی حواسم نبود تو کلاس چون داشتم آموزش می‌دیدم… توی گوشیم داشتم یه‌سری به‌قولی محتواها رو مصرف می‌کردم و خیلی به‌اصطلاح انگار تو باغ نبودم که آقا تو کلاس چه خبره مثلا چی میگن، چیکار میکنن… خب…

به خاطر همین خیلی متوجه نبودم و حتی جالبه بااینکه مثلا این رو شنیدم ولی اصلا انگار تو ذهنم نبود کلا که آقا قرار شد ما دو سه دقیقه صحبت بکنیم ولی من اصلا این یادم نبود یعنی وقتی رفتم اونجا صحبت بکنم اصلا همچین چیزی تو ذهنم نبود که باید تو دو دقیقه جمع بکنم…

اونجا این کاری که من کردم خیلی درس داره حالا نمی‌خوام بگم من خوبم!

میخوایم درس بگیریم از این کاری که یه شخصی کرده خب…

خب من واقعیتش نمی‌دونستم که چی میخوام بگم. یعنی استادمون گفتش که یه یکی دو دقیقه‌ای فکر کنید و بعد بیاید اینجا…

در واقع اینطور بودش که آقا انگار ما می‌خوایم اونجا صحبت بکنیم… انگار که… می‌رفتیم اونجا صحبت می‌کردیم یعنی می‌خواستیم بریم اونجا صحبت بکنیم در قالب یک رهبر که این حالا دانشجوها رو متقاعد کنیم که از ما تبعیت بکنن، دنباله رو ما باشن…

خب من اصلا نمی‌دونستم که درمورد چه موضوعی صحبت بکنم خب و اصلا هم نمی‌نوشتم و خیلی فکر نمی‌کردم به این موضوع خب…

یعنی اینطور بودم که آقا مثلا برم چی بگم… فلان… ولی این کاری که کردم… باز میگم نمیخوام بگم من خوبم و فلان ها… اصلا از من آقا کار نداشته باشید با من کار نداشته باشید با این کارِ، کار داشته باشید؛ با این کاری که کردم…

ولی من اینطور بودم… بچه‌ها دقت بکنید… من نمی‌دونستم که میخوام برم چی بگم خب یعنی یه چند تا موضوع تو ذهنم بود ولی همه‌شون بی‌ربط بودن نسبت به هم خب اینطور نبود که تو ذهنم یا مثلا تو کاغذ بنویسم آره اول این رو بگم به‌اصطلاح میگن مثلا قلاب، قلابش این باشه، این‌طور شروع کنم، اون‌طور شروع کنم، این‌طور تموم کنم… اصلا آقا به هیچ کدوم از اینا فکر نکردم! حالا قلاب که سهله… من اصلا به خود محتواش هم فکر نکردم چه برسه به قلابش… خب…

(( لطفا فایل صوتی رو گوش بدید ))

پ.ن: کنفرانس درمورد رهبری (leadership) + ویس انگلیسی

پ.ن: رهبری در مسیر عشق و علاقه

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید